عشق

ساخت وبلاگ

اومدم بنویسم تا شاید سبک بشمهرچند که این درد درمان شدنی نیستهیچوقت از این مناسبتها خوشم نمیومدمناسبتهایی که یه زمانی غم نبودنشون اینقدر اذیتت میکنه که میتونه جای خوشی رو بگیرهدلم برات تنگ شد اگه بودی شاید یه کادو واسه تو هم حتما میگرفتیم و این تلخه که نتونستم چیزی برات بخرمتو هیچوقت منتظر کادو نبودی و هیچوقت برات مهم نبود ولی این روزها درد این زخم بیشتر از همیشه میشهاولین سال نبودنت و اولین سال بودنشباز هم تضادی دردآور که باید به تنهایی تحملش کنم چون کس دیگه ای طعم تلخش رو نچشیدهکاش زمان یه کم صبر میکرد تا من یه کم خستگی از تنم بیرون کنم تا بتونم خودم رو جایی بین این همه غم و شادی پیدا کنمنه فرصت غصه و عزا داری بود نه حس و حال شادیخدایا کمکم کن قوی باشم و امروزشون رو تلخ نکنمبه امید خودتکمکم کن عزیزم جات تو قلبمه پس نزار اشکام بی اختیار بریزهدوستت دارم عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 21:19

سلامدوباره اومدم بنویسم ولی نه با یه دل گرفته و تنگاومدم برای دلم بنویسم دلی که یه روزی از پاییز و روزهاش دلگیر بود ولی زود دلش گرم شد به روزهای بارونی پاییزیه وقتی اومدم اینجا و نوشتم از دلتنگی روزهای تلخ پاییز اما...چه زیباست حس خوب به تو رسیدن...چقدر زیباست که دست پاییز دست منو تو دستت گذاشت و یه دنیا حس خوب عشق و ارامش به من هدیه کرد...هرچند بهار یه جای خالی برای همیشه تو دلم کاشت اما پاییز شروع فصل جدید زندگی برام شدخداروشکر حالا که یکسال گذشته حس خوبی دارماین یکسال برام پر از چالش و پستی و بلندی بود... پر از سختی که کنار تو به خیر گذشتمیگن خدا میدونه کی دل ادمها رو به وجود کسی گرم کنه... همیشه شاید میشنیدم ولی هیچوقت باور نمیکردمخیلی وقتها اینجا نوشتم که خدایا نفهمیدم حکمتت چیه ولی شاید حالا درک بهتری از این حکمت دارماومدم بگم خداجونم شکرت که همیشه هوامو داریخداجونم شکرت که مواظبمیعشقم ممنونم که کنارمیبزار این فصل تا اخر همینجوری قشنگ بمونهبزار این حس ارامش بمونهلطفا همینجور مواظبم باش کنارم باش و به یادم باشدوستت دارم مثل همیشهسپاس عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 17:00

سلام خوبی؟ الان که دارم مینویسم صورتم خیس شده چون داشتم متنهای قبلیم رو میخوندم. فکر نکن شنبه هایی که ثبت نکردم به یادت نبوم دیگه طاقت نوشتنش رو نداشتم. از یه جایی به بعد دارم حس میکنم که هستی و جایی نرفتی. از یه جایی به بعد به این نتیجه رسیدم که من رفتم و تو هستی. چون از یه وقتی که دلم لبریز درد شد. طاقتم تموم شده. صبرم شده اشک و لبریز شده. نیستی ببینی الکی بهونه میگیرم الکی دعوا دارم. دلم میخوادت خیلی زیاد. کاش بودی حضورت برام دلگرمی بود. از وقتی نیستی پشتم درد میکنه. کمرم خم شد. تازه میفهمم پشت خمیده از داغ یعنی. دلم خیلی گرفته. میخوام بیام پیشت. تو که نمیای چرا من هم نباید بیام؟؟؟؟ عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 17:00

یه آهنگ من رو برد به سالهای دور... و یه حس غربت... اهنگ سریال فاصله ها که یادمه اون موقع ها خیلی باهاش گریه میکردم... اونموقع ها تازه فهمیده بودم که ادم ها میتونند دروغ بگند و با تمام لحظه های فیلم غص عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 298 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 2:34

این روزها بی حال و حوصله تر از هر روز دیگه ام. نه میشه اشک ریخت. نه میشه بیخیال بود. دل آسمون تو این روزها بدجور گرفته و جای دل ما میباره. این روزها سایه غم بزرگی رو سر خونمون سنگینی میکنه و معلوم نیست کی بغض بی صدای اهل این خونه بترکه و اشک مهمون چشم هامون بشه. هرچند که این روزها میشه فهمید که هر کسی تو خلوت خودش چقدر اشک ریخته. 

برام سخته دیگه قوی موندن. امروز عجیب کم اوردم. 

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 273 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 2:34

کنار همه اتفاقات تلخ زندگیمم خوشحالم که هنوز لبخند به لبم میاد و هنوز هم یه اشکهایی از رو شادی به چشمام میاد.

امسال برای خودم کادو ولنتاین خریدم (البته به حساب خواهرم) و قشنگترین و با احساس ترین تبریک روز مادر رو شنیدم. ممنونم از مهربونم که اینجوری خوشحالم کرد.

خدایا شکرت که هنوزم تو این دنیا دوستای خوب هستند که آدم به حضورشون دلگرم باشه. زنده باشی نازنینم. دوست دارم تا خود صبح برات بنویسم و تشکر کنم ازت عشقم.

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 302 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 17:52

دوباره رسید شبی که میگن آرزوهامون براورده میشه... و من به رسم هر سال میگم خدایااا ممنونم ازت بازم همون همیشگی رو میخوام لطفا...ممنون که یکسال دیگه هم کنارم بودی به حرفام گوش دادی و هیچوقت پشتم رو خالی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 333 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 17:52

سلام عشقمخیلی دوست دارم دوباره قشنگ بنویسم ولی نمیتونم... اخه من وقتی خوب مینویسم که دلم از یه چی گرفته باشه... ولی خب خیلی وقته دلی نمونده از چیزی بگیره... همون تیکه های باقی مونده شم وقتی بگیره با ی عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 287 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 17:52

امشب دلم گرفته و میخوام حرف بزنم...

واقعا تا دو دقیقه دیگه زنده ایم که اینقدر با هم بدیم... ایندفعه کسی بهم بدی نکرده... این روزها اینقدر همه درگیرند کسی بفکر کسی نیست.... دلم میخواست حرف بزنم ولی...

دلم خیلی چیزها میخواد ولیی کاش تو هم میخواستی...

حیف...

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 295 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 17:52

عاشقان من سست پیمان نیستم ترک کردم گر که یار خویش را
دوستان، یک لحظه از من بشنوید تا بگویم حال زار خویش را
روزگاری بهر یاری بی وفا صرف کردم روزگار خویش را
خوب چون در عاشقی کارم بساخت رفت و آخر کرد کار خویش را
رفت و پیدا کرد یار دیگری برد از خاطر قرار خویش را
من نکردم ترک زین سنگین دلی دلبر ناسازگار خویش را
بلکه چون او دیگری را داشت دوست سخت دیدم کار و بار خویش را
دیدم از این پس بباید در جهان دوست دارم یار یار خویش را
چون نمی‌گنجید در یک دل دو مهر ترک کردم پس نگار خویش را

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 473 تاريخ : چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت: 9:48